بُـــــــراده های احســــاســــــ . . .

سلام خوش آمدید خود رادر وب مالینک کنیددر صورت حذف لینک مالینک شمانیز حذف میشود...

تو به من خنديدی

 و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه ي همسايه

سيب را دزديدم

باغبان از پی من تند دويد

سيب را در دست تو ديد

غضب آلود به من کرد نگاه

سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز سال ها هست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرار کنان می دهدآزارم

و من انديشه کنان غرق اين پندارم که چرا

خانه کوچک ما سيب نداشت

خانه کوچک ما سيب نداشت

+نوشته شده در 5 / 12 / 1390برچسب:,ساعت17:21توسط مهسا113 | |