بُـــــــراده های احســــاســــــ . . .

سلام خوش آمدید خود رادر وب مالینک کنیددر صورت حذف لینک مالینک شمانیز حذف میشود...

 

  

قلب مادر

دادمعشوقه به عاشق پیغام

که کند مادر تو با من جنگ 

هر کجا بیندم از دور کند

چهره پرچین و جبین پر اژنگ 

با نگاه غضب الوده زند

بر دل نازک من تیر خدنگ 

از در خانه مرا طرد کند

همچو سنگ از دهن قلماسنگ 

مادر سنگ دلت تا زنده است

شهد در کام من و توست شرنگ 

نشوم یک دل و یکرنگ تو را

تا نسازی دل او از خون رنگ 

گر تو خواهی به وصالم برسی

باید این ساعت بی خوف و درنگ 

روی و سینه ی تنگش بدری

دل برون اری از ان سینه ی تنگ 

گرم و خونین به منش بازاری

تا برد ز اینه ی قلبم زنگ 

عاشق بی خرد نا هنجار

نه بل ان فاسق بی عصمت و ننگ 

حرمت مادری از یاد ببرد

مست از باده و دیوانه زبنگ 

رفت و مادر را افکند به خاک سینه

بدرید و دل اورد به چنگ 

قصد سرمنزل معشوقه نمود

دل مادر به کفش چون نارنگ 

از قضا خورد دم در به زمین

واندکی رنجه شد او را ارنگ 

ان دل گرم که جان داشت هنوز

اوفتاد از کف ان بی فرهنگ 

از زمین باز چو بر خاست نمود

پی برداشتن دل اهنگ 

دید کز آن دل اغشته به خون

آید آهسته برون این آهنگ

"
اه دست پسرم یافت خراش

وای پای پسرم خورد به سنگ

 

 

+نوشته شده در 23 / 8 / 1391برچسب:,ساعت15:43توسط مهسا113 | |

 


آهسته باز از بغل پله ها گذشت
در فكر آش و سبزی بیمار خویش بود
اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست
در زندگی ما همه جا وول می خورد
هر كنج خانه صحنه ای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سر كار خویش بود
بیچاره مادرم
هر روز می گذشت از این زیر پله ها
آهسته تا به هم نزند خواب ناز من
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل كوچه می رود


ادامه مطلب

+نوشته شده در 25 / 1 / 1391برچسب:,ساعت10:48توسط مهسا113 | |

 

دست هایت برای بوسیدن است
 
بانوی من
اردی_بهشت های سخت بی لبخند تو اردی _ جهنم میشد
حالا بخند
حالا که روزگار هنوز که هنوز است میخواهد کمرت را خم کند و تو باز مردانه ایستاده ای
پاهایت لیاقت فرش بهشت را دارد
و در دلت آسمان جاری ایست
تمام پناه من
چه شبها که گریستی و من ندیدم
چه شبها که دیدم و نفهمیدم
 و چه شبها که ندیم و نفهمیدم
اما هنوز لبخند توست که دنیا را شکوفه باران میکند
میان این همه سختی که به جانت ریخته ام
و به جانت ریخته ایم
بخند
که من شبیه توام و بی لبخندت ابر بهاری
همه چیز با تو همیشه آرام است
که شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام
مادرم
 
 

+نوشته شده در 3 / 12 / 1390برچسب:,ساعت7:27توسط مهسا113 | |